یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه. روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت  "اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن. ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد. چهار سال آزگارگذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت!!

 
نتیجه اخلاقی این ماجرا : پسرهای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند!!!!

 

 


نظرات شما عزیزان:

پریسا
ساعت15:17---1 دی 1391
من و دوستام معتقدیم دانشگاه ما اصلا یه پسر با ارزش نداره که بخوایم واسش کارای جسورانه ام انجام بدیم
ایشالا ارشد یه دانشگاه خوب بریم
من دلم به هیچکس خوش نیس اونجا
کاش بیشتر درس میخوندم یه جای دیگه قبول میشدم.
البته از پسرا معذرت میخوام


دوست
ساعت17:22---17 آذر 1391
واااااااااا مگه چیه داستان به این باحالی
بعد کی با یه داستان گفتن خراب میشه
حالا قدیمی بوده که بوده
مکه کیفکردم


. . . .
ساعت20:04---16 آذر 1391
این داستان خیلی قدیمیه و فقط مختص دانشجویان مهندسی نیست! آدم که خودشو خراب نمیکنه عزیزم!!!


maedeh
ساعت15:12---16 آذر 1391
سلام.زیبابود.روزتون مبارک

H
ساعت12:13---16 آذر 1391


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: 15 آذر 1391برچسب:,
ارسال توسط