ماجراهای جالب مدیریتی

 

"كارمند تازه وارد"

مردي به استخدام يك شركت بزرگ درآمد. در اولين روز كار خود، با كافه تريا تماس گرفت و فرياد زد:  «يك فنجان قهوه براي من بياوريد.»
صدايي از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلي را اشتباه گرفته اي. مي داني تو با كي داري حرف مي ‌زني؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صداي آن طرف گفت: «من مدير اجرايي شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحني حق به جانب گفت: «و تو ميداني با كي حرف ميزني، بيچاره.»
مدير اجرايي گفت: نه
كارمند تازه وارد گفت: خوبه و سريع گوشي را گذاشت.


"اشتباه موردي"


كارمندي به دفتر رئيس خود مي‌رود و مي‌گويد: «معني اين چيست؟ شما 200 دلار كمتر از چيزي كه توافق كرده بوديم به من پرداخت كرديد.»
رئيس پاسخ مي دهد: «خودم مي‌دانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بيشتر به تو پرداخت كردم هيچ شكايتي نكردي.»
كارمند با حاضر جوابي پاسخ مي دهد: درسته، من معمولا از اشتباه هاي موردي مي گذرم اما وقتي تکرار مي شود وظيفه خود مي دانم به شما گزارش كنم.

 
تصميم قاطع مديريتي

روزي مدير يكي از شركت هاي بزرگ در حاليكه به سمت دفتر كارش مي رفت چشمش به جواني افتاد كه در راهرو ايستاده بود و به اطراف خود نگاه ميكرد.
جلو رفت و از او پرسيد: «شما ماهانه چقدر حقوق دريافت مي‌كني؟»
جوان با تعجب جواب داد: «ماهي 2000 دلار.»
مدير با نگاهي آشفته دست به جيب شد و از كيف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «اين حقوق سه ماه تو، برو و ديگر اينجا پيدايت نشود، تو اخراجي !
ما به كارمندان خود حقوق مي‌دهيم كه كار كنند نه اينكه يكجا بايستند و بيكار به اطراف نگاه كنند.»
جوان با خوشحالي از جا جهيد و به سرعت دور شد. مدير از كارمند ديگري كه در نزديكيش بود پرسيد: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟
كارمند با تعجب از رفتار مدير خود به او جواب داد: او پيك پيتزا فروشي بود كه براي كاركنان پيتزا آورده بود.

 
زنگ تفريح

مردي به يك مغازه فروش حيوانات رفت و درخواست يك طوطي كرد. صاحب فروشگاه به سه طوطي خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطي سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»
مشتري: «چرا اين طوطي اينقدر گران است؟»
صاحب فروشگاه: «اين طوطي توانايي انجام تحقيقات علمي و فني را دارد.»
مشتري: «قيمت طوطي وسطي چقدر است؟‌
صاحب فروشگاه: طوطي وسطي ۱۰۰۰ دلار است. براي اينكه اين طوطي توانايي نوشتن مقاله اي كه در هر مسابقه اي پيروز شود را دارد.»
و سرانجام مشتري از طوطي سوم پرسيد و صاحب فروشگاه گفت: ‌ ۴۰۰۰ دلار.
مشتري: اين طوطي چه كاري مي تواند انجام دهد؟
صاحب فروشگاه جواب داد:‌ «صادقانه بگويم من چيز خاصي از اين طوطي نديدم ولي دو طوطي ديگر او را مدير صدا مي زنند

 

 


نظرات شما عزیزان:

باران
ساعت12:26---8 مهر 1392
ممنون از مطالب جالب و خواندنی تون خیلی زیبا بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: پنج شنبه 4 مهر 1392برچسب:,
ارسال توسط محسن اسفندیاری