داستانهای صنایع

 

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهدپسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم دادزن در جوابش گفت که از کار این فردکاملا راضی است.پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو وجدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری  دوست دارم کاری به تو بدهمپسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند


گاهی وقت ها خودارزیابی برای سنجش عملکرد و پیدا کردن خطا ها و تلاش برای بهبود آن از حرکات موثر و کارگشا برای رسیدن به بهترین و کامل ترین عملکرد هستش. 

 این داستان یک مثال ساده از خود ارزیابی هستش. هرکس در هر زمینه ای میتونه هر از چند گاهی برای پیدا کردن نقات ضعف و حتی قوت از خود ارزیابی مستقیم و غیر مستقیم استفاده کنه  

« یک مهندس صنایع باید مملو از تکنیک ها و تاک تیک ها برای پاتک زدن به تک مشکلات باشد»

 

 


نظرات شما عزیزان:

yasna
ساعت18:29---21 مهر 1391
جالب بود
خدا قوت


ملینا
ساعت12:26---19 مهر 1391
بیست بود.....

maedeh
ساعت13:57---17 مهر 1391
سلام داستان جالبی بود.لطفابیشترازتجربتون درمورداین رشته توی سایت قراربدیدپاسخ: چشم حتما

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:,
ارسال توسط